-
پیر من
یکشنبه 22 بهمنماه سال 1391 10:27
در این دیر مرا پیریاست که با واژههایی ساده مشق زیستنم می دهد و اعجاز آسمان را به زمین نزدیک می کند در این دیر مرا پیریاست که تنها دوستی را می شناشد و تماشای دشت شقایقهای عاشق هدیه سحرگاهانش به کودک دل است به خلوت آدمهای لایق میبَرَدَم به کنکاش شعرهای بالغ به شناختن انگیزههای صادق... در این دیر مرا پیری است که...
-
پرواز...
شنبه 21 بهمنماه سال 1391 22:39
برای مهندس « علی اصغر یزدانی - تراب - » **** ای تراب! خرابم خراب... برگِ گلی بودم شرابی کاش؛ در رویایی ترین صفحه ی خوابت، تا هر غروب که آفتاب، از ظلم سایه ها... دل به دریا و سر به کوه می سپارد!... آن گاهِ خوشرنگ و تنگ که من، بر اجاق سردِ؛ تنهایی تقطیر می شوم! تو، عاشقانه و بی ریا، بال می بندی و بر بالینم فرود می...
-
دختر آفتاب
جمعه 20 بهمنماه سال 1391 10:08
برای: « سمیره خوش نوری » **** دخترِ آفتاب! چه بی هراس از داسِ شب؛ قد می کشی! زعفرانی گیسوانم را چنگ می زنی! برای دلِ زخمی ام دست، می تکانی! بر قللِ دلاهو، سپس به انتظارم می ایستی، تا سر بلند و آسود ه خاطر؛ به ابدیت، برسم! جوانه ی بلوط به این سر سختی، ندیده ام! بخت ات که گشوده شود... من، با موی سپید، بر شقایق خواهم...
-
ثانیه ها !
پنجشنبه 19 بهمنماه سال 1391 19:41
برای « شیلا چابلی » **** ثانیه ها! قصد بازگشت که ندارید، این همه چرا سخت و سنگین، آسان! می روید؟... آرزوهایم، بودید کاش، دست کم تا، تنها، یک لحظه با دست هایم که حسی برای شان نمانده است، لمس تان می کردم! مرا با خود می برید آیا؟... به آنجا که اینجا، نیست؛ اینجا من، از زمانش، که ایستاده است و دلم را پیر می کند، و آفتابِ...
-
بزرگمرد
پنجشنبه 19 بهمنماه سال 1391 00:58
کمینه ای پیشکش استاد محمد ترکمان(پژواره) **** زخمی بر دل زخمی بر شانه می سپارد راه در چشمانش، دو شعله ی سوزان و در دستانش، ستاره و نیلوفر بر قامتش جامه ای از درد و در سینه ،مزرعه ای سوخته حرمت نون و قلمش بشکسته و از نگاه های موذیّ مسموم خسته بود از طنین گام های بلندش آفتاب، می تپید دشت، روشن می شد سنگ، از جای، می...