در این دیر مرا
پیریاست
که با واژههایی ساده
مشق زیستنم می دهد
و اعجاز آسمان را به زمین
نزدیک می کند
در این دیر مرا
پیریاست
که تنها دوستی را می شناشد و
تماشای دشت شقایقهای عاشق
هدیه سحرگاهانش
به کودک دل است
به خلوت آدمهای لایق میبَرَدَم
به کنکاش شعرهای بالغ
به شناختن انگیزههای صادق...
در این دیر مرا
پیری است
که پیش آز آنکه خروس
به بیداری بانگ برآرَد
توشههای بودن ایل را
راهی می کند
که میداند
فردا باید زنده بود....
راستی !
پیری چنین فرزانه را
حرمت
چه اندازه
باید گذاشت ؟
وآیا بالهای کوچک من
وسعت آسمانش را
پرواز
میتواند....
پیشکش به استاد "پژواره"
که چون پیری به گشایش،
راه را می نماید....
***
شاعر: استاد« احمد الماسی »
سلام
شعر زیبا وبا احساس را خواندم
مبارکتون باشه
تشکر از جناب استاد الماسی