کمینه ای پیشکش استاد محمد ترکمان(پژواره)
****
زخمی بر دل
زخمی بر شانه
می سپارد راه
در چشمانش، دو شعله ی سوزان و
در دستانش، ستاره و نیلوفر
بر قامتش جامه ای از درد و
در سینه ،مزرعه ای سوخته
حرمت نون و قلمش بشکسته و
از نگاه های موذیّ مسموم خسته بود
از طنین گام های بلندش
آفتاب، می تپید
دشت، روشن می شد
سنگ، از جای، می جهید...
*
افسوس
از گوش های آدمکانی
که با سرب، پر شده بود
*
عظیم دردی
عظیم مردی را
جسته بود.***
شاعر:
استاد حجت اله یعقوبی (سکوت)
سلام استادترکمان عزیز
وبلاگ جدید مبارک باشد
شیرینی فراموش نکنید
سلام استاد گرامی
وبلاگ جدید مبارک
شعر قابل تاملی ست
دستشون درد نکنه
واز شما هم ممنون
زحمت کشیدید
مبارکتون باشه